سنخ‏شناسی ماهیت وحی

پدیدآورعلیرضا قائمی‌‎نیا

نشریهپگاه حوزه

شماره نشریه75

تاریخ انتشار1388/02/12

منبع مقاله

share 600 بازدید
سنخ‏شناسی ماهیت وحی
علی‏رضا قائمی‏نیا
دو مساله اصلی هرمنوتیک متون

هرمنوتیک متون را به حق می‏توان در دو مسئله خلاصه کرد: 1 . تعیین و عدم تعیین معنا; 2 . فهم و تصمیم‏پذیری .
متن معنایی دارد که می‏خواهیم آن را بفهمیم . پیدا است که هرمنوتیک هم با این معنا و فهم آن سروکار دارد . آیا معنای متن فی نفسه معین است؟ یا این که معنای متن همچون مومی است که در اثر علل و عوامل مختلفی شکل خود را عوض می‏کند و تغییر می‏یابد؟ تعین در این مورد به این معنا است که معنای متن ثابت و علل و عواملی در آن تاثیر ندارد و مراد از عدم تعیین این است که این معنا در اثر علل و عواملی و تحت‏شرایطی خاص تغییر می‏یابد، شکل عوض می‏کند، و محتوا تغییر می‏دهد .
مسئله دوم با این پرسش شروع سروکار دارد که آیا می‏توان این معنا را فهمید؟
فهم‏ها تا کجا مجازند؟ آیا میان فهم‏های متفاوت می‏توان داوری کرد و برخی را ابطال یا اثبات کرد؟
در مسئله فهم وتصمیم‏پذیری پاسخ این قبیل پرسش‏ها مورد بررسی قرار می‏گیرد . دو مسئله فوق، موضوعات هرمنوتیک متن هستند و هر نظریه هرمنوتیکی باید پاسخی در خور به آن بدهد .

1 . مسئله تعین و عدم تعین معنا

در هرمنوتیک متون دینی دو مرز را باید در نظر داشت: جزم‏اندیشی محض و شکاکیت . در بحث تعین و عدم تعین معنا این دو به این شکل رخ می‏نمایند که برخی برای متن معنایی یکه و یگانه و کاملا معین در نظر می‏گیرند; یعنی در باب تعین معنای متن جزم اندیش محض‏اند و هیچ‏گونه تغییر و تحولی را در آن روا نمی‏دارند . اینان را باید «جزم اندیش تمام عیار معنایی‏» نامید . در مقابل، برخی دیگر هیچ‏گونه تعیینی برای معنای متن قایل نیستندو آن را کاملا متغیر و متحول می‏دانند . اینان را باید «شکاکیت تمام عیار معنایی‏» نامید . تقابل این دو دیدگاه، یعنی جزم‏اندیشی تمام عیار معنایی و شکاکیت تمام عیار معنایی، تقابل تناقض است; چرا که بنا بر دیدگاه نخست، معنای متن کاملا معین و بنابراین دیدگاه دوم، کاملا نامعین است .
اما چه علل و عواملی یا چه شرایطی در دیدگاه دوم به معنای متن تغییر می‏بخشد؟ طرفداران دیدگاه دوم پاسخ‏های متفاوتی به این پرسش داده‏اند . برخی می‏گویند معنای متن با توجه به قصد و نیت نویسنده تعین می‏یابد; برخی دیگر سیاق و زمینه را عامل تعین‏بخش می‏دانند، و برخی هم اجتماع قاریان متن را عامل تعین بخش می‏دانند . نظریات دیگری هم در کار است . همه این نظریات، بالاخره بر این نکته اتفاق نظر دارند که معنای متن تعین ندارد و با چیز دیگری تعین می‏یابد .

دسته‏بندی دیدگاه راجع به تعین و عدم تعین معنا ‍

نزاع این دیدگاه‏ها را می‏توان در دو دسته کلی‏تر جای داد: برخی متن را هم‏چون آینه می‏دانند و برخی دیگر، همچون پنجره . آنان که متن را به مثابه یک پنجره می‏بینند، می‏گویند متن‏پنجره‏ای است که با ایستادن در مقابل آن و با نگریستن به پشت آن، چیزهایی را که در آن اطراف قرار دارند، می‏بینیم . البته ممکن است‏شیشه پنجره، تصویر خود ما را با صحنه بیرون تا حدی مخلوط کند; ولی با نگریستن به این پنجره، ما عمدتا آن سوی آن را می‏بینیم . آن سوی این پنجره چیست؟ و ما چه چیزهایی را می‏بینیم؟ ما عمدتا اندیشه‏های مؤلف و شرایط زندگی و محیط او را می‏بینیم; قصد مؤلف را می‏بینیم؟ و ما چه چیزهایی را می‏بینیم؟ ما عمدتا اندیشه‏های مولف و شرایط زندگی و محیط او را می‏بینیم؟ قصد مؤلف را می‏بینیم; یعنی با خواندن متن در می‏یابیم که او چه چیزی را در نظر داشت و قصد کرده به خواننده انتقال دهد . اگر در جایی در معنای متن تردید داشته باشیم و دقیقا مراد از آن معلوم نباشد، باید به قصد مؤلف و افکار او رجوع کنیم تا مراد او روشن شود . در این تصویر از متن، نقش قصد مؤلف در تعین معنای متن به حداکثر رسیده، نقش خواننده و سیاق و غیره به حداقل می‏رسد . این دیدگاه «قصد گرایی‏» نام گرفته است . شلایر ماخر از بنیان‏گذاران هرمنوتیک نوین و هرش از نظریه پردازان معاصر، با اختلاف در جزییات و برخی اصول، طرفداران این دیدگاهند . (1)
آنان که متن را به مثابه یک آینه می‏دانند، بر این نکته تصریح دارند که خواننده با نگاه به متن، یعنی با خواندن آن، خود و انتظارات و پیش‏داوری‏ها و زمینه فکری و اجتماعی خود و غیره را می‏بیند . متن به جای این که آن سوی خود را نشان دهد، خواننده را و عصر او را و معارف عصری او را نشان می‏دهد . خواننده به جای این که مؤلف و افکار مؤلف را ببیند، آنچه را که می‏خواهد و در دل دارد می‏بیند .
متن آینه‏ای است که خواننده و درون او را منعکس و برملا می‏سازد . پیداست که این دیدگاه نقش خواننده را به حداکثر و نقش قصد مؤلف را به حداقل می‏رساند .
پیامد این دو دیدگاه در قلمرو متون دینی روشن است . بنابر دیدگاه اول کسی که متن دینی را می‏خواند، مقاصد خدا و پیامبر و ائمه را می‏یابد; یعنی به پیام الهی، اوامر و نواهی او راه می‏یابد . سرچشمه معنا قصد مؤلف و گوینده است . اما طبق دیدگاه دوم، خواننده، عصر خود و معارف و انتظارات و . . . خود را در متون دینی می‏بیند و سرچشمه معنا این امورند . هر دو دیدگاه معنای متن را فی نفسه نا متعین می‏دانند و عوامل تعین را امری بیرون از متن، خواه قصد مؤلف و خواه خواننده و زمینه فکری او می‏دانند . به طور کلی، نظریاتی که عامل تعین معنا را بیرون از متن جستجو می‏کنند «بیرونی‏گرایی معنا شناختی‏» (2) نام گرفته‏اند . قصد گرایی و نظریات معطوف به خواننده، تنها دو نمونه از نظریات بیرون‏گرا هستند .
برخی در مقابل، سرچشمه معنا و تعین آن را در درون خود متن جستجو می‏کند . متن از جملاتی فراهم آمده که معنای هر یک فی نفسه نامعین است و تنها در سیاق خود متن و با در نظر گرفتن کل متن، معنای جملات تعین می‏یابد . در این دیدگاه، در سطح متن تعین حاکم است; ولی در سطح جملات و واژه‏ها عدم تعین . فلاسفه کل گرا (3) این ادعا را در مورد زبان مطرح می‏کنند و می‏گویند واژه‏ها در سیاق جملات و جملات در بافت کل زبان معنا می‏یابند . این دیدگاه هم در باب معنای متن این ادعا را مطرح می‏کند . طرفداران این دیدگاه معمولا به جای قصد مؤلف، از قصد متن سخن می‏گویند و مراد آنها همین است که در سطح متن تعین حکم می‏راند; هر چند در سطوح پایین‏تر از متن، یعنی در سطح جملات و واژه‏ها تعین‏ی در کار نیست . این دیدگاه از این جهت که عامل تعین معنا در درون متن جستجو می‏کند «درون گرایی معنا شناختی‏» را تصدیق می‏کند .

دور هرمنوتیکی و تعین معنا ‍

صورت کلی «دورهرمنوتیکی‏» (4) که از قدیم در هرمنوتیک مطرح بوده، با این دیدگاه اخیر همخوان است . این دور در مکاتب و گرایش‏های مختلف هرمنوتیکی به صورت متفاوتی ظاهر شده، ولی صورت کلی آن به این نحو بود که برای فهم کل باید بخش‏ها و برای فهم بخش‏ها باید کل را بفهمیم . در واقع بخش‏ها و کل را با مقایسه با یکدیگر می‏فهمیم . مثلا، برای فهم جملات و واژه‏های یک متن باید کل این متن را بفهمیم و کل هم در سیاق این جملات و واژه‏ها فهیمده می‏شود . دور هرمنوتیکی با این تقریر با کل گرایی معنا شناختی که اکنون به آن اشاره کردیم، تفاوت چندانی ندارد و در واقع دو روی یک سکه‏اند . تفاوت آنها در این است که کل گرایی (معنا شناختی) مستقیما به مسئله معنا مربوط می‏شود، ولی دور هرمنوتیکی مستقیما به شیوه فهم معنا ارتباط دارد، ولی پیامدی در سطح معنای متن دارد و آن این که معنای متن تعین دورنی دارد; بخش‏ها با کل و کل با بخش تعین می‏یابد .
گفتیم برخی متن را همچون یک آینه و برخی دیگر همچون یک پنجره می‏دانند . هر دو دسته بر این نکته وفاق دارند که تعین را در جای دیگری باید جست . دسته اول معنای متن را به قصد مؤلف و دسته دوم آن را به خواننده و معارف او و . . . پیوند می‏دهند . در سی سال اخیر، هرمنوتیک شاهد بروز دیدگاه سومی هم بوده است . دیدگاه سوم نه یکسره به قصد مؤلف بها می‏دهد و نه تعین معنا را تنها در خواننده و معارف و پیش‏دانسته‏های او جستجو می‏کند، بلکه تلفیقی از این دو را می‏پذیرد; تا حدی قصد مؤلف را، و تا حدی هم خواننده را سبب‏ساز تعین معنا می‏داند . آنها محدوده‏ای از متن را در سیطره قصد مؤلف و محدوده دیگری را زیر فرمان خواننده او می‏دانند .

نظریه وحی گفتاری و تعین معنا ‍

نظریه وحی گفتاری و تثبیت آن از طریق کتابت چه پیامدی در بحث تعین و عوم تعین معنا دارد؟ بر طبق نظریه افعال گفتاری، وقتی گوینده‏ای با مخاطبی ارتباط زبانی برقرار می‏کند، علاوه بر اینکه جملاتی را از زبان طبیعی خاصی بر زبان می‏آورد، فعل ضمن گفتار انجام می‏دهد; یعنی مضمونی خاص را به گوینده منتقل می‏سازد . معنا در حقیقت‏به این سطح از فعل گفتاری، یعنی سطح فعل گفتار، مربوط می‏شود . گوینده مضمونی متعین را به شنونده انتقال می‏دهد . این مضمون در قالب یکی از انواع دستوری، از قبیل امر، نهی، اخبار و غیره است .
گوینده با واژه‏های یک زبان و جملات آن، کارهای متفاوتی را انجام می‏دهد و این بدان معنا است که واژه‏ها و جملات، نقش خاصی را در ارتباط زبانی ایفا می‏کنند; نقشی که مثلا یک جمله ایفا می‏کند، جملات دیگر ایفا نمی‏کنند . داشتن نقش خاص در گرو تعین معنا است . به عبارت دیگر، جملات و واژه‏ها در ارتباط زبانی نقش خاصی را دارند و این نقش در پرتو تعین معنا حاصل می‏شود . این سخن که جمله‏ای مثلا معنایی خاص دارد، به این معنا است که آن جمله در ارتباط زبانی، نقش خاصی را ایفا می‏کند . زبان ابزار ارتباط است و وقتی گوینده‏ای می‏خواهد این ابزار را به کار بگیرد، به نقش واژه‏ها و جملات آن می‏نگرد و متناسب با مقصود خود، واژه‏ها و جملاتی را انتخاب می‏کند که در رساندن آن مقصود، ایفای نقش می‏کنند . (5)

دو عامل مؤثر در تعین معنا ‍

ماحصل سخن بالا این می‏شود که گوینده برای اینکه فعل ضمن گفتاری را انجام دهد، و مضمونی خاص را به شنونده انتقال دهد، واژه‏ها و ترکیباتی را از زبان طبیعی خاصی برمی‏گزیند . تعین معنا در اثر دو عامل حاصل می‏شود: یکی واژه‏ها و ترکیبات زبان و دیگری قصد گوینده . معنا از تعین ویژه‏ای برخوردار است . از این‏رو، معنای عبارت‏های زبان را از خود آنها و نقشی که در ارتباط زبانی ایفا می‏کنند، باید به دست آورد و در پاره‏ای از موارد که با تفاسیر متفاوتی مواجه می‏شویم، باید به قصد گوینده رجوع کنیم .

تعین نسبی معنای متن ‍

پیامد این نکته برای هرمنوتیک متون دینی این است که معنای متن از تعین نسبی برخوردار است . اصل کلی برای رسیدن به معنای متن، تحلیل زبان و ساختار متن و آشنایی با زبان متن است و در پاره‏ای از موارد که با معنای متفاوت و تفسیرهای گوناگون روبرو می‏شویم، باید به قصد و نیت مؤلف رجوع کنیم . متن برای خود قصدی دارد و مؤلف هم دارای قصدی است . قصد متن همان است که از تحلیل زبان متن به دست می‏آید و این دو بر هم منطبق‏اند . به این معنا که در مواردی که زبان متن، معانی متفاوتی را برنمی‏تابد، قصد متن همان قصد مؤلف است و در پاره‏ای از موارد که تحلیل زبان متن کمک نمی‏کند و مفسر را با معانی متعدد و متفاوتی روبرو می‏سازد، باید قصد مؤلف را اصل قرار داد و فاصله قصد متن را از قصد مؤلف کم کرد . پیش‏دانسته‏های مفسر راجع به مؤلف، می‏تواند در این زمینه به او کمک کند .
وحی، افعال گفتاری خدا است و این افعال گفتاری به صورت مکتوب درآمده‏اند .
معنای متن، معنای افعال گفتاری خدا است; یا به تعبیر دقیق‏تر، معنای افعال گفتاری تثبیت‏شده خدا است . معنای متن با محدودیت‏های ویژه‏ای همراه است و تعین خاصی دارد . تمام پیش‏فرض‏هایی که در مورد خدا وجود دارد، در معنای متن دخیل‏اند و محدودیت‏هایی را برای آن به بار می‏آورند . ما می‏دانیم که خدا دروغ نمی‏گوید و نیز در سخنانش هیچ‏گاه تناقض رخ نمی‏دهد . این اصل تنها دو پیش‏فرض از پیش فرض‏هایی هستند که برای معنای متن تعین به بار می‏آورند . از این رو، هیچ‏گاه مفسر نمی‏تواند متن را به نحوی تفسیر کند که برخی از جملات آن دروغ از آب درآید . بهترین تفسیر، تفسیری است که حداکثر انسجام را برای متن حفظ می‏کند . تفسیری که حاکی از گونه‏ای از ناسازگاری در معنای متن باشد، مردود است .

نقش پیش‏فرض‏ها در تعین معنا ‍

مجموعه پیش‏فرض‏هایی که در باره خدا در کارند، کمربند محافظی برای معنای متن هستند که تعین آن‏را کنترل می‏کنند و به هنگام به وجود آمدن فاصله‏ای میان قصد متن و قصد خدا، این فاصله را از میان برمی‏دارند . متن دینی، از این جهت‏با متون دیگر تفاوت دارد . قرآن، افعال گفتاری خداست و با گلستان سعدی از این جهت تفاوت دارد که گلستان، افعال گفتاری خدا نیست . اگر گلستان هم مثلا افعال گفتاری خدا بود، همان پیش‏فرض‏هایی راکه در تفسیر قرآن سودمندند، می‏توانستیم در فهم گلستان سعدی هم به کار بگیریم، ولی چنین پیش‏فرض‏هایی در تفسیر دیگر متون در کار نیستند . ماجرای نزاع قائلان به تعین معنا با قائلان به عدم تعین معنا از خدا بهترین بحث‏های هرمنوتیک نوین است و چنان‏که قبلا گفتیم عدم تعین معنا با شکاکیت و تعین معنا با نوعی جزم‏اندیشی همراه بوده است .
قائلان به عدم تعین معنا هیچ محدودیتی برای معنای متن در نظر نمی‏گیرند و معنای متن را از عوامل دیگری جستجو می‏کنند . در مقابل قائلان به تعین، معنای متن را محدود می‏سازند . ظهور نظریه‏ای از میان این دو که از یک سو نه معنا را آن‏چنان نامتعین سازد که هیچ محدودیتی برای آن در کار نباشد و نه آن‏را به نحوی متعین در نظر گیرد که فقط یک معنا داشته باشد . نظریات هرمنوتیکی را از چنگال شکاکیت و جزم‏اندیشی رهانیده است .
دیدگاه افعال گفتاری، محدودیت‏های خاصی را برای معنای متون دینی ترسیم می‏کند و تمام معنارا به بیرون از متن حواله نمی‏دهد . در گام نخست، خود زبان متن برای معنای آن تعین‏ی را به بار می‏آورد، و در گام دوم، افعال گفتاری خدا دستور زبان ویژه‏ای دارد که برای معنای متن محدودیت‏هایی را به بار می‏آورد .
این محدودیت و تعین از این ویژگی ناشی می‏شود که افعال گفتاری مورد نظر، افعال گفتاری خدا هستند . از این رو، این تعین به متن، به متن اصلی اختصاص می‏یابد . متون روایی هم از این جهت که افعال گفتاری معصومان (ع) هستند، تعین ویژه‏ای دارند . ولی متون دینی از جهات دیگری محدودیت دارند . خود نظریه افعال گفتاری برای معنای برخی از متون - دینی یا غیره دینی - محدودیت‏ها و تعین خاصی را به بار می‏آورد .
بنابراین نظریه، گوینده به ترتیب سه کار را انجام می‏دهد .
1 . جملاتی معنادار از زبانی خاص را به زبان می‏آورد . این فعل گفتار است .
2 . کاری در ضمن گفتار انجام می‏دهد، مثلا هشدار می‏دهد یا از چیزی خبر می‏دهد، امر می‏کند و غیره . این فعل «فعل ضمن گفتار» است .
3 . مخاطب را به کاری خاص وامی‏دارد . این کار سوم «فعل بعد گفتار» است . فعل بعد گفتار در متون دینی اهمیت ویژه‏ای دارد . متون دینی صرفا گزارشی از عالم خارج، و یا متن ادبی نیستند، بلکه از مخاطبان، اعمال خاصی را می‏خواهند . به بیان دقیق‏تر می‏خواهند مخاطبان را به کارهایی وادار کنند . این وادار کردن با روش‏های متفاوتی از قبیل امر، تهدید، بشارت، اندرز و غیره صورت می‏گیرد . این کارها، کارهایی مشخص و دارای تعین‏اند . مخاطب یا خواننده با فهم فعل ضمن گفتار در می‏یابد که خدا او را به کارهایی معین واداشته است . بنابراین، تعین در سطح فعل بعد گفتار از تعین در سطح فعل ضمن گفتار ناشی می‏شود .
فعل ضمن گفتار با محتوا و معنای متن سروکار دارد و تعین آن به معنای تعین معنای متن است .

نقد دلیل مخالفان قصدگرایی ‍

توجه به دلیلی که برخی از طرفداران عدم تعین معنا، در مقام رد قصدگرایی پیش کشیده‏اند، در ایضاح تعین معنای متون دینی سودمند است . آنها می‏گویند متن ممکن است گاهی جلوتر و یا عقب‏تر از مؤلف، معنایی در نظر داشته و خواسته است آن‏را به دیگران انتقال دهد . متن فراورده‏ای زبانی است .
مؤلف برای اینکه معنای مورد نظرش را به دیگران انتقال دهد، واژه‏ها و ترکیباتی را از زبان خودش برمی گزیند و با آنها متنی را سرهم می‏کند . در این میان، ممکن است که او واژه‏ها و ترکیب‏های زبانی را به نحوی که کاملا منطبق بر معنای مورد نظر باشد، انتخاب نکرده باشد و جملات متن، مفید معنایی باشد که او اراده نکرده است و یا کاملا معنای مورد نظر او را افاده نکند و یا بیشتر از آن را افاده کند . لذا ممکن است متن گامی جلوتر و یا عقب‏تر از قصد مؤلف باشد . یعنی معنای مورد نظر مؤلف را کاملا انتقال ندهد و برای تفاسیر متعدد جا باز کند، و یا معانی‏ای را بربتابد که مؤلف آنها را قصد نکرده است .
پیدا است که اگر دلیل فوق تمام باشد، عدم تعین مطلق معنای متن را اثبات نمی‏کند . از این که گاه مؤلف در خلق متن موفق نبوده، نمی‏توان نتیجه گرفت که معنای آن به طور کلی با عدم تعین همراه است .
از این گذشته، این احتمال در متون اصلی به کلی منتفی است . اگر وحی مکتوب یا قرآن، افعال گفتاری خدا است، مؤلف در واقع خدا است . مؤلف در صورتی ممکن است که در مشکل فوق گرفتار آید که از سنخ بشر باشد . بشر به خاطر محدودیت‏های بسیاری که دارد، ممکن است در خلق متن کاملا موفق نباشد، ولی چنین محدودیت‏هایی در حق مؤلفی که خدا است، جا ندارد . فاصله‏ای میان متن و مؤلف در کار نیست تا متن گامی جلوتر و یا عقب‏تر از مؤلف باشد و معنایی بیشتر و یا کمتر و یا مغایر با معنای مراد مؤلف افاده کند .

هم‏خوانی تعین معنا با تجربه بشر ‍

نظریه افعال گفتاری در معنای وحی مکتوب، تعین‏ی خاص را به همراه دارد، ولی نباید از این سخن این نتیجه نادرست را گرفت که پس متن یک معنا دارد و بس! معمولا کسانی که در باب وحدت و یا تعدد معنای متون دینی بحث کرده‏اند، یک یا دو نوع را ارائه می‏دهند .
متن یا تنها یک معنا دارد و یا محدودیتی برای معنای متن در کار نیست . طرفداران این شق اخیر، گاهی با این تعبیر سخن می‏گویند که متن معنای خود را بر دوش ندارد و در هر سیاقی، معنایی خاص می‏یابد .
مشکل سخن اخیر این است که با تجربه بشر همخوان نیست . بنا به تجربه بشری، معنای متون تعین خاصی دارد . ساده‏ترین این مثال این جمله است «استعمال دخانیات ممنوع‏» . معنای این عبارت این است که استعمال هیچ نوع دخانیاتی مجاز نیست . ممکن است در هر موردی، خواننده این عبارت را بر یک نوع حمل کند; ولی هیچ گاه نمی‏تواند آن را به معنای مجاز بودن استعمال دخانیات بگیرد .
استعمال دخانیات، همه انواع استعمال دخانیات را در بر می‏گیرد، اعم از موارد قبلی و بعدی . از این نظر معنای آن گسترده است و هیچ یک از این موارد را به خصوص شامل نمی‏شود; بلکه معنای عام دارد که بر همه اینها منطبق می‏شود، ولی به هر حال استعمال اینها ممنوع است . مثال‏هایی از این قبیل نشان می‏دهد که نمی‏توان ادعا کرد که همه متون و همه نمادهای زبانی تعین معنایی و یا محدودیت‏های معنایی ندارند .
وانگهی، ارتباط زبانی از طریق متون به این معنا است که معنای متون حداقل از بعضی تعین دارد; هر چند این تعین همان تعین‏ی نباشد که مؤلف اراده کرده است .
به نظر می‏رسد هم نظریه عدم تعین مطلق معنا و هم نظریه تعین مطلق معنا با تجربه‏ای که ما از متون داریم، همخوان نیست . از یک سو معنای متن آن‏قدر نامتعین نیست که در هر سیاقی، تعین‏ی خاص بیابد، و از سوی دیگر آن‏قدر تعین ندارد که تنها یک معنا را برتابد . این دو شق تنها شقوق مسئله نیستند تا از نفی عدم تعین مطلق به تعین مطلق و یابالعکس برسیم . معنای متون، از برخی جهات تعین دارند و ممکن است از برخی جهات دیگر تعین نداشته باشد و این هم به عوامل مختلفی بستگی دارد .

تنوع عوامل تعین بخش به معنای متن ‍

این عوامل از متنی به متن دیگر فرق می‏کند . در متن دینی اصلی، افعال گفتاری خدا بودن، یک عامل است . در متون دیگر ممکن است عوامل دیگری در کار باشند . اما یک عامل در همه آنها مشترک است . هر متنی از متن دیگر متمایز است و هویت جداگانه‏ای دارد . ما وقتی متنی را می‏خوانیم در می‏یابیم که معنایی غیر از معنای متن دیگر دارد . اینهمانی هر متن خاصی محصول تعین معانی آن است . اگر معانی متن از عدم تعین مطلق برخوردار باشند، راهی برای تشخیص اینهمانی آن از اینهمانی متون دیگر در کار نیست . طرفداران عدم تعین مطلق می‏گویند معنای هر متنی در زمینه و سیاق خاصی تعین می‏یابد . بنابراین، اینهمانی متن هم محصول زمینه و معلول آن است . دو عیب این سخن مشهور است: اولا در سیاق و زمینه واحد، دو متن غیر هم هستند، چه عاملی موجب می‏شود که ما متنی را از متن دیگر در سیاق و زمینه واحد متفاوت بدانیم؟ روشن است که عاملی دیگر که زبان متن باشد، باید نوعی تاثیر در تعین معنای آن و اینهمانی متن داشته باشد و تمام تعین متن را نمی‏توان به پای سیاق و زمینه نوشت . در غیر این صورت، هیچ‏گاه در زمینه واحد دو متن قابل تفکیک نخواهد بود . ثانیا، ما وقتی در دو سیاق متفاوت متنی را می‏فهمیم، اینهمانی آن به هم نمی‏خورد . البته ممکن است فهم ما از آن در مواردی تغییر کند; ولی اینهمانی متن به هم نمی‏خورد; یعنی یقین داریم که این همان متنی است که قبلامی‏خواندیم . این جز در سایه تعین نسبی معنا امکانپذیر نیست . متن هسته معنایی خاص دارد که در هر دو سیاق ثابت و لایتغیر باقی مانده است .
بر طبق دیدگاه افعال گفتاری، معنای متن تعین نسبی دارد; به این معنا که:
1 . قصد متن با قصد مؤلف (یا گوینده) منطبق است; یعنی برای پی بردن به قصد مؤلف، باید زبان متن را تحلیل و تبیین کرد و خود زبان متن تعین دارد .
2 . در جایی که متن، محتمل معانی مختلفی باشد، باید به دنبال قصد مؤلف بود و فاصله قصد متن را از قصد مؤلف از میان برد .

2 . فهم و تعمیم‏پذیری

در باب فهم متن، نظریات بسیار متفاوتی در هرمنوتیک به چشم می‏خورد که طیف بسیار وسیعی را تشکیل می‏دهند . در یک طرف این طیف نظریاتی است که معتقد است معنای متن را از هر جهت می‏توان فهمید .
در مقابل، در طرف دیگر این طیف نظریاتی در کارند که برای فهم متن مطلقا راهی قائل نیستند و هر فهمی را سوءفهم می‏دانند .
در میان این دو طرف هم، نظریاتی در کارند که ترکیبی از این دو را می‏پذیرند . بهتر است این بحث را با بیان بحث «تعمیم‏پذیری‏» (6) دنبال کنیم . مسئله فهم متن را می‏توان به این مسئله تحویل و تقلیل داد که آیا تفکیک فهم‏های درست از فهم‏های نادرست امکان‏پذیر است‏یا نه؟ یعنی آیا روشی کارآمد در کار است که با آن میان فهم‏های درست و نادرست فرق بگذاریم؟
مراد از مسئله تصمیم‏پذیری (فهم‏ها) همین است . اگر قائل شویم که روش کارآمدی برای تفکیک فهم‏های درست از نادرست وجود دارد، تصمیم‏پذیری فهم‏ها را پذیرفته‏ایم و اگر قائل شویم که چنین روشی در کار نیست و اساسا نمی‏توان فهم‏های درست را از نادرست جدا کرد، نظریه تصمیم‏ناپذیری فهم‏ها را اتخاذ کرده‏ایم .

رئالیسم خام و ساختی گروی ‍

نظریاتی که به تصمیم‏پذیری فهم‏ها از هر جهت قائل‏اند، در هرمنوتیک، واقع‏گرایی (رئالیسم) خام (7) نام گرفته‏اند . در تاریخ هرمنوتیک تا زمان دیلتای چنین نظریاتی غالب بودند; ولی قرن بیستم، شاهد ظهور نظریاتی بود که به تصمیم‏پذیری قائل نبودند . این نظریات فهم‏ها را از زمینه و سیاق و از عواملی، مانند خواننده، پیش‏داوری‏ها و معارف اصلی او و غیره متاثر دانسته‏اند . این نظریات، نظریات ساختی‏گرا (8) نام گرفته‏اند .
ساختی‏گرایی، دیدگاهی پساکانتی است و برای ایضاح آن ناچاریم به نکته‏ای از فلسفه کانت روی بیاوریم . سخن مشهور کانت این است که ما همواره اشیا را در ضمن مقولات ذهنی در می‏یابیم . به عبارت دیگر ما به اشیا آن گونه که در جهان هستند، یعنی اشیاء فی‏نفسه که کانت آن را نومن می‏نامد، دسترسی نداریم، بلکه ما همواره آنها را در ضمن مقولاتی در می‏یابیم که از ذهن ما خاسته‏اند .
اشیایی که بر ما پدیدار می‏شوند، همواره در ضمن مقولات ذهن هستند . کانت اشیا را آن‏گونه که بر ما پدیدار می‏شود، فنومن می‏نامد .
تفکیک فنومن از نومن و اعتقاد به عدم امکان دسترسی معرفتی به نومن، پایه و اساس فلسفه کانت است . بنا به این نظر، گرچه جهان خارج و اشیا مستقل از ما وجود دارند، ولی ما به حاق ذات آنها راهی نداریم .
دیدگاه کانت از لحاظ هستی شناختی، دیدگاهی رئالیستی است و از لحاظ معرفت‏شناختی به شکاکیت می‏انجامید . معمولا میان این دو زاویه نگرش به فلسفه کانت، خلط شده است . کانت از لحاظ هستی شناختی قائل است که نومن غیر از فنومن است . بنابراین به وجود نومن مستقل از ما قائل است . اشیای جهان، خارج و مستقل از ما وجود دارند . این دقیقا رئالیسم هستی‏شناختی است .
این رئالیسم در برابر شکاکیت هستی‏شناختی (و نیز ایده آلیسم) قرار می‏گیرد . شکاکیت هستی‏شناختی، به وجود اشیا و جهان خارجی اعتقاد ندارد .
رئالیسم کانتی گرچه شکاکیت هستی شناختی را رد می‏کرد، ولی در دام شکاکیت معرفت‏شناختی گرفتار بود; چرا که اعتقاد داشت‏به اشیاء خارجی و جهان خارج آن‏گونه که هست، یعنی به نومن، نمی‏توان معرفت داشت و باب شناخت آن تا ابد مسدود است .
دیدگاه کانتی در باب متن و معنای آن (اگر به این زمینه توسعه می‏یافت) به این صورت در می‏آمد که متن مستقل از هر خواننده‏ای معنایی دارد و هیچ کس به آن معنا آن‏گونه که در واقع هست، راهی ندارد; بلکه آن‏را همواره در ضمن مقولات ذهنی در می‏آورد . این مقولات، مقولاتی هستند که صرفا به ساختمان ذهن بشر مربوط می‏شوند . از این رو، دیدگاه کانتی در باب متن و معنای آن ، رئالیست هستی‏شناختی و معرفت‏شناختی است; یعنی وجود معنایی مستقل از خواننده را می‏پذیرد و فهم آن را آنگونه که در واقع هست، نمی‏پذیرد و باب فهم آن‏را تا ابد مسدود می‏داند .
دیدگاه کانتی در برخی از گرایش‏های هرمنوتیکی به شکل فوق جلوه نکرد، بلکه به صورت دیگری در آمد که دیدگاه پساکانتی نام گرفت .
به نظر کانت عالم خارج و اشیا خارجی، مستقل از خارج در کارند و ذهن تاثیری در آنها ندارد و اصلا در باب آنها بدون یاری مفاهیم و مقولات ذهنی نمی‏توان سخن گفت . ذهن هیچ محتوایی به عالم خارج و اشیا آن نمی‏دهد . در مقام فهم متن هم، معنای متن ثابت و متعین بدون دخالت مقولات ذهن وجود دارد، ولی به آن معنای ثابت و فارغ از مقولات ذهن، خواننده دسترسی ندارد . دیدگاه پساکانتی که در برخی از گرایش‏های هرمنوتیک قرن بیستم جلوه کرد و اصلاح عمده در دیدگاه کانتی به عمل آورد تا بتواند آن‏را در باب متن و فهم معنای آن و به طور کلی در هرمنوتیک به کار بگیرد: یک، اصلاح در ناحیه معنا و اصلاح دیگر در ناحیه مقولاتی که در فهم تاثیر می‏گذارد .
دیدگاه پساکانتی در هرمنوتیک که ساختی‏گرایی نام گرفت، در ناحیه معنا این ادعا را مطرح کرد که معنایی متعین فارغ از فهم خواننده در کار نیست . ما معمولا وقتی «معنا» را به کار می‏بریم و می‏گوییم «معنای متن‏» چیزی ثابت ومتعین را در نظر می‏آوریم که خواننده به آن دست می‏یابد; ولی معنایی ثابت و متعین در کار نیست، بلکه معنا با فهم خواننده و معلومات و معارف و مفاهیم و پیش‏دانسته‏های او تعین می‏یابد . معنا از این نظر مستقل از خواننده وجود ندارد .
معنا که چیزی متعین است‏با خواننده متولد می‏شود و مادامی که خواننده‏ای متن را نخواند، معنایی در کار نیست .
دیدگاه پساکانتی در ناحیه معنا به شکاکیت می‏انجامد و وجود معنا را مستقل از خواننده نمی‏پذیرد . دیدگاه کانتی مفاهیم ومقولاتی را در فهم و معرفت دخالت می‏داد که از ساختمان ذهن بشر برخاسته‏اند; مقولاتی مانند زمان و مکان، علیت و غیره که در اذهان همه انسان‏ها وجود دارد و آنها در قالب این مقولات، اشیا و جهان خارج را در می‏یابند . اصلاحی را که دیدگاه پساکانتی در این ناحیه انجام داد، این بود که مقولات را از ساختمان ذهن به مقولات اجتماعی و عصری تغییر داد; مقولاتی که ما بر حسب آنها می‏فهمیم، برخاسته از ساختمان ذهن نیستند، بلکه معلومات و پیش‏دانسته‏های عصری‏اند; مقولاتی هستند که در جامعه و در زمانه رواج دارند . از این نظر، هر دو دیدگاه شکاکیت معرفت‏شناختی‏اند; یعنی هر دو می‏گویند معنای متن را آن‏گونه که هست نمی‏توان فهمید . از این گذشته، دیدگاه پساکانتی به نسبیت نیز می‏انجامد . فهم هر کس - و فهم هر دوره‏ای - منوط و وابسته به معارف او (یا معارف آن دوره) است و با تغییر چارچوب زمینه‏ها و معارف، فهم نیز تغییر می‏یابد .

رابطه ساختی گروی با تصمیم ناپذیری ‍

دیدگاه پساکانتی همان‏طوری که در هرمنوتیک به تفصیل بحث‏شده است‏با تصمیم ناپذیری ملازم است . اگر هر فهمی متاثر از پیش دانسته‏ها و معلومات سابق و انتظارات خواننده است، بنابراین، روشی کارامد برای تفکیک فهم‏های درست از نادرست در کار نیست . معنا تعین ندارد و فهم‏ها به معنا تعین می‏دهند، لذا تصمیم گرفتن میان فهم درست از نادرست ممکن نیست، چرا که هر فهمی تعین‏ی ویژه به معنا می‏دهد . فهم نادرست در صورتی مطرح می‏شود و می‏توان آن‏را از فهم درست جدا ساخت که معناتعین‏ی ویژه داشته باشد و اگر فهم به آن رسیده باشد درست و در غیر این صورت نادرست است .

دیدگاه افعال گفتاری و مسئله تصمیم پذیری ‍

دیدگاه افعال گفتاری چه تاثیری در مسئله فهم و تصمیم پذیری دارد؟ مطالبی که پیشتر مورد بحث قرار داده‏ایم و تاثیر این دیدگاه رادر برخی از آنها خاطر نشان کرده‏ایم، می‏تواند در یافتن راه حلی مناسب برای این مسئله سودمند افتد . ما تعین نسبی معنا را راهی میانه دانستیم که از جزم اندیشی و شکاکیت می‏گریزد .

هرمنوتیک افعال گفتاری نظریه‏ای رئالیستی است‍

هرمنوتیک افعالی گفتاری دیدگاه رئالیستی را بر می‏تابد; هم رئالیسم هستی‏شناختی و هم رئالیسم معرفت‏شناختی . تعین نسبی معنا موجب می‏شود که از لحاظ هستی فهم غیر از معنا باشد . معنا فی‏نفسه امری متعین است; خواه فهم‏ها بدان ست‏یابند و خواه دست نیابند . از سوی دیگر، تعین نسبی معنا با تصمیم‏پذیری نسبی فهم‏ها ملازم است . با تفکیک فهم‏ها، علی الاصول درست از نادرست امکان‏پذیر است . اگر فهم‏ها به آن معنای متعین برسند درست، و اگر نرسند نادرست‏اند .
متن هسته اصلی معنایی دارد . این هسته در جایی است که تحلیل زبان متن و یا رجوع به قصد مؤلف پاسخ قطعی را در دست می‏نهد . به عبارت دیگر، در مواردی که با تحلیل زبان و ساختار متن به معنایی متعین دست می‏یابیم و یا در پاره‏ای از موارد که ساختار و زبان متن پاسخگو نیست، رجوع به قصد مؤلف و پیش‏فرض‏های راجع به او، معنایی متعین را ظاهر می‏سازد . در هر دو مورد در قلمرو هسته معنایی متن هستیم و در این قلمرو تصمیم پذیری حاکم است . اما در حاشیه این هسته معنایی، یعنی در مواردی که تحلیل زبان و ساختار متن و نیز رجوع به قصد مؤلف کارساز نیست، با عدم تعین، و در نتیجه با تصمیم‏ناپذیری روبه‏رو هستیم .
دیدگاه افعال گفتاری دست کم دو پیامد، در بحث فهم و تصمیم پذیری دارد:
اولا، فهم متن اصولا تصمیم‏پذیر است .
ثانیا، فهم متن از نقطه‏ای خنثی و بدون پیش فهم‏ها شروع نمی‏شود .
نکته نخست، حاکی از تعین نسبی معنااست; متن در محدوده هسته اصلی معنایی‏اش از تعین برخوردار است . بنابراین، اگر فهمی به این هسته معنایی دست‏بیابد فهم درست، و اگر به آن دست نیابد، فهم نادرست است . اما در محدوده‏ای که به هسته متن مربوط نمی‏شود، عدم تعین حاکم است . تصمیم پذیری علی‏الاصول فهم‏ها به این معنا است که در فهم‏هایی که به هسته معنایی متن مربوط می‏شود، می‏توان فهم‏های درست را از نادرست تفکیک کرد . اما در محدوده عدم تعین معنا و بیرون از هسته معنایی متن، چنین تصمیم پذیری در کار نیست .
نکته دوم به رابطه پیش‏فهم‏ها با فهم متن مربوط می‏شود . در هرمنوتیک معاصر، نظریات ساختی‏گرا قائل به تاثیر کلی پیش فهمها در فهم هستند و می‏گویند هیچ فهمی بدون پیش فهم‏ها امکان‏پذیر نیست . نظریات دیگر در مقابل یا بالکل منکر تاثیر پیش فهم‏ها در فهم هستند و می‏گویند از پیش فهم‏ها باید اجتناب کرد و یا به تاثیر جزیی پیش فهم‏ها، یعنی در مواردی خاص قائلند . این نظریات، نظریات عینی گرا (9) یا رئالیست نام گرفته‏اند .
در هرمنوتیک فلسفی گادامر، این ادعا به چشم می‏خوردکه فهم متن به معنای تحمیل پیش فهم‏ها نیست، بلکه گشودن در نفس به روی متن است . در این عمل نفس، اطلاعات بیشتری به دست می‏آورد و وسعت‏بیشتری پیدا می‏کند . متن است که نفس را می‏سازد نه نفس متن را . (10) برخی ادعا کرده‏اند که این سخن که در هر فهمی پیش‏فهم‏ها حضور دارند، اصل کلی هرمنوتیک است . ولی در هرمنوتیک معاصر، گرایش‏های متفاوتی در کار است که نسبت‏به این مسئله پاسخ‏های متفاوتی می‏دهند . اصل مذکور تنها اصل هرمنوتیک فلسفی، یعنی هرمنوتیک گادامر است .
هرمنوتیک افعال گفتاری که خطوط اصلی آن را ترسیم کرده‏ایم، راهی میانه را پیش می‏نهد . از این نظر با هرمنوتیک فلسفی سر وفاق دارد که فهم از نقطه‏ای خنثی و بدون پیش فهم‏ها صورت نمی‏گیرد، ولی در باب سرشت این پیش‏فهم‏ها از هرمنوتیک گادامر فاصله می‏گیرد و به هرمنوتیک ریکور نزدیک می‏شود . این پیش‏فهم‏ها، از معارف عصری یا از سنت مفسر بر نمی‏خیزد، بلکه از سرشت‏خود وحی و سرشت افعال گفتاری ناشی می‏شوند .
مفسر کار خود را با پیش‏فرض‏هایی شروع می‏کند که در مقام فهم او به پیش فهم‏ها مبدل می‏شوند . در قرائت متن اطلاعات جدیدی به دست می‏آورد، و به جهانی جدید پای می‏گذارد که با دانسته‏های قبلی او تفاوت دارد .
عمل قرائت متن صرفا تحمیل پیش‏فهم‏هایی در متن نیست; بلکه ورود به جهانی جدید است که با پیش فهم‏های مفسر تفاوت دارد .

پی‏نوشت‏ها: ‍

Desvosevs Gilbert, An Introuction to Revleoation, PP.269.
2. Smantic Externalism.
3. Holist.
4) نگ به: متن از نگاه متن «از نگارنر .» .
5. Alston William Illocutionary Acts And Sentence Meaning, PP.1545.
6. Decidabitity.
7. Naive Realism.
8. Constractivist Theoris.
9. Objectivist.
10. Ricoeur Paul, Hermeneutics And Human Sciences, PP.1424.

مقالات مشابه

آسيب شناسي ديدگاه يوري روبين در مورد «اصالت وحي»

نام نشریهقرآن پژوهي خاورشناسان

نام نویسندهحسن رضایی هفتادر, مهدی همتیان

الميزان و تحليل وحي

نام نشریهمعرفت کلامی

نام نویسندهمصطفی کریمی

درجات معنای واژه ها در قرآن کریم با رویکرد به مفهوم واژه «وحی»

نام نشریهكتاب قیم

نام نویسندهحسن نقی‌زاده, سهیلا پیروزفر, ندا خداشناس فیروزآبادی

بررسی کارکرد تذکری وحی

نام نشریهپژوهشنامه ثقلین

نام نویسندهرضا برنجکار, مهدی نصرتیان اهور

گفت وگوهاي توحيدي خداوند با پيامبران

نام نشریهپژوهشنامه معارف قرآنی(آفاق دین)

نام نویسندهحمیدرضا بصیری, نادیا تبریز

چگونگی وحی نبوت از دیدگاه قرآن و روایات

نام نشریهکلام اسلامی

نام نویسندهعلی ربانی گلپایگانی